به گزارش خبر آنلاین-زنان از کودکی تا به میانسالی متاثر از خشونتهای سلبی و ایجابی هستند که در این میان ساختارهای فرهنگی بسیار اهمیت دارند. عبور از این سطح از خشونت به ایجاد آگاهی و پهن کردن چتر امنیت نیاز دارد.
خشونت علیه زنان، گاه جنبه عام دارد و بطور مشخص فقط درمورد زنی که ازدواج کرده نیست. خشونت علیه زنان سن و سال هم نمیشناسد و یک کودک یا یک زن سالمند هم به طریقی در معرض خشونت است.
یک دختر کودک، در معرض خشونت از نوع ایجابی است، ایجابی به این معنا که اتفاق می افتد، مانند سوء استفادههایی که در خصوص ایفای نقشها در مورد آنها وجود دارد، در محیط آموزش و پرورش با آموزشهایی مواجه هستند که به تبعیض جنسیتی دامن میزند، تا دوران نوجوانی و جوانی که مورد سوء استفاده های جنسیتی قرار میگیرند.
در سنین بالاتر خشونت، جنبه سلبی پیدا میکند. جنبه سلبی به این معنا که چیزهایی نیست اما باید باشد، از قبیل مراقبتهای بهداشتی. در نتیجه دختر از دوران کودکی تا زنی که سالمند میشود به نحوی در معرض خشونتها از نوع ایجابی تا سلبی قرار میگیرد که انواع مادی و غیر مادی دارد. ابعاد مادی که شکل اقتصادی دارند و ابعاد غیر مادی مانند خشونتهای جنسی.
آنچه که مهم است توجه به این است که باید و می توان یک پدیده را در سه سطح بررسی و تحلیل کرد. سطح خرد، میانه و کلان. اینکه گفته میشود فرد مورد سوء استفاده جنسی قرار میگیرد، در خصوص سطح خرد است و اینکه مورد سوء استفاده اقتصادی قرار میگیرد در سطح میانه است، مانند دستمزدهای کمتر که به آنها تعلق میگیرد. اما شکل مهم سطح کلان است. بخش زیادی از وزن یک آسیب اجتماعی را در سطح کلان باید جستجو کرد.
در سطح کلان ما با ساختارهای فرهنگی مواجه هستیم. خشونت مردان علیه زنان و خشونت زنان علیه زنان، همگی متوجه همین ساختار فرهنگی و نیز شامل الگوهای مردسالارانه است. حال زمانیکه یک ساختار فرهنگی خودش را به جامعه تحمیل میکند از روی اجبار زنها به آن جلب میشوند و مردسالاری به نحوی تداوم پیدا می کند. حال خروجی این وضعیت کاهش اعتماد به نفس است.
یک دختر کودک، در معرض خشونت از نوع ایجابی است، ایجابی به این معنا که اتفاق می افتد، مانند سوء استفادههایی که در خصوص ایفای نقشها در مورد آنها وجود دارد، در محیط آموزش و پرورش با آموزشهایی مواجه هستند که به تبعیض جنسیتی دامن میزند، تا دوران نوجوانی و جوانی که مورد سوء استفاده های جنسیتی قرار میگیرند.
در سنین بالاتر خشونت، جنبه سلبی پیدا میکند. جنبه سلبی به این معنا که چیزهایی نیست اما باید باشد، از قبیل مراقبتهای بهداشتی. در نتیجه دختر از دوران کودکی تا زنی که سالمند میشود به نحوی در معرض خشونتها از نوع ایجابی تا سلبی قرار میگیرد که انواع مادی و غیر مادی دارد. ابعاد مادی که شکل اقتصادی دارند و ابعاد غیر مادی مانند خشونتهای جنسی.
آنچه که مهم است توجه به این است که باید و می توان یک پدیده را در سه سطح بررسی و تحلیل کرد. سطح خرد، میانه و کلان. اینکه گفته میشود فرد مورد سوء استفاده جنسی قرار میگیرد، در خصوص سطح خرد است و اینکه مورد سوء استفاده اقتصادی قرار میگیرد در سطح میانه است، مانند دستمزدهای کمتر که به آنها تعلق میگیرد. اما شکل مهم سطح کلان است. بخش زیادی از وزن یک آسیب اجتماعی را در سطح کلان باید جستجو کرد.
در سطح کلان ما با ساختارهای فرهنگی مواجه هستیم. خشونت مردان علیه زنان و خشونت زنان علیه زنان، همگی متوجه همین ساختار فرهنگی و نیز شامل الگوهای مردسالارانه است. حال زمانیکه یک ساختار فرهنگی خودش را به جامعه تحمیل میکند از روی اجبار زنها به آن جلب میشوند و مردسالاری به نحوی تداوم پیدا می کند. حال خروجی این وضعیت کاهش اعتماد به نفس است.
فراتر آنکه، آسیبرسان بودن این ساختارهای فرهنگی گریبان هر زن و مرد را میگیرد، ما با خشونت علیه انسانیت مواجه هستیم. امروز تحت این ساختار فرهنگی هر دو که از این عزت نفس دور میمانند. بنابراین برای رهایی از خشونت علیه زنان ما باید به رفع خشونت علیه انسانیت بپردازیم.
اما اینکه چه میشود این خشونت پایدار باقی میماند یا اینکه فرد متاثر از خشونت، وضعیت خود را رها نمیکند، علت اول «عدم آگاهی» است. گاهی زنان خشونت را به عنوان یک حق باور دارند و باید درباره آن آگاهی داده بشود. وقتی خشونت حس نشود، آنگاه اتفاق میافتد، بنابراین باید در خصوص وجود انواع خشونت آگاه بشوند و اینکه کدام کلام یا رفتار، معنای خشونت دارد یا ندارد. بنابراین فردی که مورد خشونت قرار میگیرد از این وضعیت آگاه نیست که بخواهد از آن بیرون بیاید. رسانه ها و آموزش و پرورش باید در این خصوص آگاهی های لازم را بدهند.
گام دوم بعد از حس کردن خشونت بواسطه آگاهی، این است که فرد میخواهد از این وضعیت خارج شود. نبود چتر امنیت مناسب باعث میشود فرد شرایط بد را به بدتر ترجیح بدهد. فرد احساس میکند اگر در شرایط خشونت باقی بماند شرایط بهتری دارد. نبود امنیت روحی و روانی، نبود امنیت اقتصادی، باعث میشود فرد بودن در وضعیت خشونت را ترجیح بدهد.