آغاز پایان دیکتاتور
خامنه ای و دولت شیادش که قصد داشتند، کسری بودجه را از جیب مردم جبران کنند، بدجور قافیه را باخته و با دستان خودشان سر زخم چهل ساله مردم را بازکردند. نتیجه اش خشم شعله وری بود، که ظرف چند روز دامن کل نظام را گرفت و خلیفه ارتجاع مجبور شد که با وارد کردن اراذل و اوباش چاقوکش بسیجی و لباس شخصی، به خیال خام خود، قلع و قمع بکند. این خشونت های جنایتکارانه، همراه با قطع سراسری اینترنت بود بلکه بتواند، بی سر وصدا دست به هرجنایتی در حق جوانان شورشی و مردم بپاخاسته بزند و موقت هم که شده با اهرم دستگیری و شکنجه و اعترافات اجباری و سرکوب عریان، چند صباحی را برای بقای حکومت ننگین خود وقت ذخیره کند. البته این بدترین اشتباه محاسبه همه دیکتاتور های جنایتکار هست. از جمله ولی فقیه سفاک، که خطر سقوط خلافت ستمکارش را به خوبی حس میکند، بخصوص از پیکر تب دار شهرهای شورشی که خاموشی ناپذیر هستند و این فوران خشم وکین انقلابی مردم علیه ولایت فقیه آنچنان نگران کننده هست که حتی جهان سیاست هم به آن اذعان میکنند.
«مهمترین موضوعی که باید مورد نگرانی پیرمرد خرفت ساکن تهران [ولیفقیه] و مشکل او باشد، شدت خشونت به کار رفته علیه معترضان در مقایسه با ناآرامی در سایر کشورها هست. »
شهرهای شورشی با پیشتازان جوانان دلیر و بی باک و با نبرد جانانه شان آنچنان ترسی را در دل کارگزاران خلیفه ایجاد کرده که یکی پس از دیگری وارد صحنه شده و به نوعی آن را اعتراف میکنند، از جمله پاسدار شکنجه گر سلامی که قیام آتشین مردم تحت ستم را به جنگ جهانی تشبیه کرد.
« فرمانده سپاه پاسداران ناآرامی های جاری ایران را که در پی افزایش بهای بنزین روی داده یک جنگ جهانی هدایت شده توسط قدرت های خارجی به ویژه آمریکا خواند و خطاب به تظاهرکنندگان افزود: “باور کنید ما در یک جنگ بزرگ جهانی هستیم. باور کنید جنگی که در خیابان های ما آغاز شده یک نقشه جهانی بود.»
البته برای همه مردم ایران و هم برای ناظران بین المللی، واقعیت فراتر از آن چیزی هست که این مهره های فاسد و جنایتکار بیان میکنند. واقعیت اینکه با دادن آدرس های موهوم خارجی، اصل قضیه که عدم مشروعیت نظام هست و حکومت خلیفه به ته خط رسیده را سعی میکند، پنهان نماید و این در حالی هست که حکومت آخوندی، به خوبی میداند که حضور یک آلترناتیو قدرتمند که در سازماندهی های قیام از طریق کانون های شورشی، نقش اصلی براندازی را درصحنه ایران برعهده دارد و خواب را ازچشمان کور این تبهکاران ربوده است و با تلاش های بیهوده سعی میکنند که این واقعیت را کتمان کنند. این نشانه مرگیجه خلیفه ارتجاع در فاز سرنگونی هست.
واقعیت اینکه چهل سال ایران راویران کردند، چپاول کردند، به غارت بردند، سرکوب کردند و این فجایع باعث شده که به قول رسانه ها، زیر پوست شهرهای ایران خشمی سترگ انباشته شود و بغضی که درگلوها تبدیل به انفجار شده است. هیچ جریان خارجی، هیچ نیروی خارجی درکار نیست، این اراده های آهنین نسلی هست که دیگر تحمل فساد و چپاولگری و غارت را توسط یک حکومت ارتجاعی ندارد و این واقعیت هم برای مردم ایران و جهان بعد از چهل سال سلطنت آخوندی روشن شده است .
« در ایران، مسأله، بسیار بزرگتر از حق از دست رفته مردم است. درست در مقابل آن چه در عراق و لبنان، دو کشوری که تحت نفوذ ایران هستند، جریان دارد. موضوع؛ فساد گسترده و سوءمدیریت منابع کشور، به وسیله حکومت موروثی و آخوندسالار آیتاللهها است»
آما آنچه که باید به واقعیت آن اذعان کرد، خواسته اصلی مردم، تنها سرنگونی این دیکتاتوری فاشیستی هست و این حقیقت هر روز بیشتر خودش را اثبات میکند و جهان هم به این خواسته مردم اعتراف میکند.
« شورش اخیر در ایران که روز ١۵ نوامبر در پی افزایش بهای بنزین آغاز شد، «این بار همانند اعتراضات سال ٢٠٠٩ تنها خواستار اصلاح رژیم نبود، بلکه از شعاری به شعار دیگر گاه سرنگونی نظام را طلب می کرد و دلیل اصلی این همه سرکوب ، اعترافات اجباری ، دستگیری های گسترده، تهدید کردن مردم و ایجاد رعب و وحشت برای حفظ و بقای نظام پلید و تبهکار آخوندی بوده و باید گفت این آغاز پایان توست دیکتاتور.